معنی فارسی countercause
B2واژهای حقوقی که به علتی غیر از علت اصلی حادثه اشاره دارد که ممکن است در نتیجه آن حادثه پیش آمده باشد.
A legal term referring to a cause or reason that counters another cause that is being examined.
- NOUN
example
معنی(example):
وکیل استدلال کرد که علت متقابل تصادف سهلانگاری بود.
مثال:
The lawyer argued that the countercause for the accident was negligence.
معنی(example):
در بحث، چندین علت متقابل برای به چالش کشیدن استدلال اصلی ارائه شد.
مثال:
In the debate, several countercauses were presented to challenge the main argument.
معنی فارسی کلمه countercause
:
واژهای حقوقی که به علتی غیر از علت اصلی حادثه اشاره دارد که ممکن است در نتیجه آن حادثه پیش آمده باشد.