معنی فارسی counterinterest
B1علاقهای که به صورت متقابل نسبت به موضوعی نشان داده میشود، به ویژه در مواردی که ممکن است خلاف یا رقابتی در کار باشد.
An interest that opposes or counters another interest, often in discussions or negotiations.
- NOUN
example
معنی(example):
علاقه متقابل او به پروژه منجر به ارائه ایدههای جدید شد.
مثال:
His counterinterest in the project led to new ideas.
معنی(example):
علاقه متقابل کمیته منجر به ایجاد یک بحث شد.
مثال:
The counterinterest shown by the committee sparked a debate.
معنی فارسی کلمه counterinterest
:
علاقهای که به صورت متقابل نسبت به موضوعی نشان داده میشود، به ویژه در مواردی که ممکن است خلاف یا رقابتی در کار باشد.