معنی فارسی counterpressure
B1فشاری که به سمت مخالف یک نیروی دیگر اعمال میشود، معمولاً در پزشکی به کار میرود.
A force or pressure applied in the opposite direction, often used in medical contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک برای متوقف کردن خونریزی فشار معکوس وارد کرد.
مثال:
The doctor applied counterpressure to stop the bleeding.
معنی(example):
فشار معکوس میتواند در شرایط پزشکی مختلف مفید باشد.
مثال:
Counterpressure can help in various medical situations.
معنی فارسی کلمه counterpressure
:
فشاری که به سمت مخالف یک نیروی دیگر اعمال میشود، معمولاً در پزشکی به کار میرود.