معنی فارسی countersconce
B1پنهان کردن یا نادیده گرفتن عواملی که ممکن است بر تصمیم یا نظر تأثیر بگذارد.
To conceal or divert attention away from something counter to the original intention.
- VERB
example
معنی(example):
در بحث، او سعی کرد با تغییر تمرکز، استدلالهای رقیبش را به طور معکوس پنهان کند.
مثال:
In the debate, he attempted to countersconce his opponent's arguments by redirecting the focus.
معنی(example):
او توانست هر گونه تردیدی در مورد تصمیمش را با ارائه شواهد قوی به طور معکوس پنهان کند.
مثال:
She managed to countersconce any doubts about her decision by presenting strong evidence.
معنی فارسی کلمه countersconce
:
پنهان کردن یا نادیده گرفتن عواملی که ممکن است بر تصمیم یا نظر تأثیر بگذارد.