معنی فارسی countertrespass
B1عملیاتی که به منظور جلوگیری از نفوذ غیرمجاز به عرصهای خاص انجام میشود.
Actions taken to prevent unauthorized entry or use of one's property.
- OTHER
example
معنی(example):
این حصار برای جلوگیری از ورود غیرمجاز به ملک آنها ساخته شد.
مثال:
The fence was built to prevent countertrespass on their property.
معنی(example):
او شکایتی درباره ورود غیرمجاز به زمین خود ثبت کرد.
مثال:
He filed a complaint about countertrespass against those who crossed onto his land.
معنی فارسی کلمه countertrespass
:
عملیاتی که به منظور جلوگیری از نفوذ غیرمجاز به عرصهای خاص انجام میشود.