معنی فارسی countertug
B1تکنیکهای خاصی برای مقابله با کشش یا نیرویی که از یک سو به وجود میآید.
A technique used to counteract pulling or tension in a given activity.
- OTHER
example
معنی(example):
ماهیگیر از تکنیکهایی به نام ضد کشش برای تأمین صید خود استفاده کرد.
مثال:
The fisherman used a technique called countertug to secure his catch.
معنی(example):
او متوجه شد که استفاده از ضد کشش هنگام جمع کردن ماهیهای بزرگ مؤثر است.
مثال:
She found it effective to countertug when reeling in large fish.
معنی فارسی کلمه countertug
:
تکنیکهای خاصی برای مقابله با کشش یا نیرویی که از یک سو به وجود میآید.