معنی فارسی couthest
B2فردی که در مقایسه با دیگران آداب و رفتار بهتری دارد.
The most cultured or refined among a group.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او با ادبترین فرد در بین همکارانش است، همیشه با لباسهای شیک و مودب است.
مثال:
She is the couthest among her colleagues, always well-dressed and polite.
معنی(example):
آنها او را با ادبترین مهمان در مهمانی میدانند.
مثال:
They consider him the couthest guest at the dinner.
معنی فارسی کلمه couthest
:
فردی که در مقایسه با دیگران آداب و رفتار بهتری دارد.