معنی فارسی covotary
B1حالت نزدیکی یا همبستگی بین افراد یا گروهها.
A state of closeness or association among individuals or groups
- NOUN
example
معنی(example):
او در قرابت کوهها آرامش یافت.
مثال:
He found solace in the covotary of the mountains.
معنی(example):
قرابت دوستی آنها برای همه آشکار بود.
مثال:
The covotary of their friendship was evident to everyone.
معنی فارسی کلمه covotary
:
حالت نزدیکی یا همبستگی بین افراد یا گروهها.