معنی فارسی cow cocky
B2حس اعتماد به نفس زیاد و مغرور بودن به موفقیتها و تواناییهای خود.
Feeling overly confident or boastful about one's achievements.
- noun
noun
معنی(noun):
A small-scale dairy farmer
example
معنی(example):
او با تاجی از موفقیتهایش با اعتماد به نفس به اتاق وارد شد.
مثال:
He walked into the room feeling cow cocky about his achievements.
معنی(example):
پیروزی او باعث شد در جشن به خود ببالد.
مثال:
Her victory made her feel cow cocky during the celebration.
معنی فارسی کلمه cow cocky
:
حس اعتماد به نفس زیاد و مغرور بودن به موفقیتها و تواناییهای خود.