معنی فارسی cozey
B1حس راحتی و گرم بودن، معمولاً در محیطهای داخلی.
A variant of cozy, providing a feeling of comfort and warmth.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اتاق با چراغهای گرم حس راحتی داشت.
مثال:
The room felt cozey with the warm lights.
معنی(example):
او خانه را راحت و مهماننواز جلوه داد.
مثال:
She made the house feel cozey and inviting.
معنی فارسی کلمه cozey
:
حس راحتی و گرم بودن، معمولاً در محیطهای داخلی.