معنی فارسی cozily

B1

به شیوه‌ای راحت و دنج، جایی که احساس آسایش می‌کنید.

In a way that is comfortable and inviting.

example
معنی(example):

اتاق به طور دنجی برای تعطیلات تزئین شده بود.

مثال:

The room was cozily decorated for the holidays.

معنی(example):

آنها به طور دنجی کنار شومینه نشسته بودند و از همدیگر لذت می‌بردند.

مثال:

They sat cozily by the fireplace, enjoying each other's company.

معنی فارسی کلمه cozily

: معنی cozily به فارسی

به شیوه‌ای راحت و دنج، جایی که احساس آسایش می‌کنید.