معنی فارسی cozzes
B1عمل به راحتی نشستن یا در یک محیط راحت بودن.
To snuggle or make oneself comfortable.
- VERB
example
معنی(example):
او اغلب در بعدازظهرهای بارانی با یک کتاب خوب خوب استراحت میکند.
مثال:
She often cozzes up with a good book on rainy afternoons.
معنی(example):
او بعد از یک روز طولانی در صندلی مورد علاقهاش به راحتی استراحت میکند.
مثال:
He cozzes in his favorite chair after a long day.
معنی فارسی کلمه cozzes
:
عمل به راحتی نشستن یا در یک محیط راحت بودن.