معنی فارسی cozing

B1

حالت یا عمل گرم و راحت نشستن یا بودن در کنار دیگران.

The act of being cozy or making oneself comfortable.

example
معنی(example):

آنها با راحتی کنار آتش نشسته بودند و داستان تعریف می‌کردند.

مثال:

They were cozily sitting by the fire, sharing stories.

معنی(example):

او از راحتی‌های خود با دوستانش در روزهای بارانی لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys cozings with her friends on rainy days.

معنی فارسی کلمه cozing

: معنی cozing به فارسی

حالت یا عمل گرم و راحت نشستن یا بودن در کنار دیگران.