معنی فارسی cradletime

B1

زمانی که والدین و نوزادان وقت را با هم می‌گذرانند برای تقویت عاطفید و ایجاد ارتباط.

Time spent soothing and bonding with a baby, typically involving gentle rocking or holding.

example
معنی(example):

زمان گهواره‌ای برای ایجاد ارتباط با نوزاد ضروری است.

مثال:

Cradletime is essential for bonding with the newborn.

معنی(example):

در زمان گهواره‌ای، والدین معمولاً با نوزادان خود صحبت می‌کنند.

مثال:

During cradletime, parents often talk to their infants.

معنی فارسی کلمه cradletime

: معنی cradletime به فارسی

زمانی که والدین و نوزادان وقت را با هم می‌گذرانند برای تقویت عاطفید و ایجاد ارتباط.