معنی فارسی crammel
B1فشردهسازی، نگاهی سریع به اطلاعات برای یادآوری سریعتر.
Crammeling, a quick review of information for faster recall.
- OTHER
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت تمام یادداشتهایش را قبل از امتحان فشرده کند.
مثال:
He decided to crammel all his notes before the exam.
معنی(example):
فشردهسازی میتواند به شما کمک کند که اطلاعات مهم را به خاطر بسپارید.
مثال:
Crammeling can help you remember important information.
معنی فارسی کلمه crammel
:
فشردهسازی، نگاهی سریع به اطلاعات برای یادآوری سریعتر.