معنی فارسی crampedness

B1

فشردگی، به وضعیت یا حالتی اشاره دارد که در آن فضا کم است یا نامناسب است.

The state of being cramped or confined in a limited space, often causing discomfort.

example
معنی(example):

فشردگی اتاق باعث شد که ماندن در آن ناراحت‌کننده باشد.

مثال:

The crampedness of the room made it uncomfortable to stay.

معنی(example):

او از فشردگی دفتر کارش شکایت کرد.

مثال:

He complained about the crampedness of his office.

معنی فارسی کلمه crampedness

: معنی crampedness به فارسی

فشردگی، به وضعیت یا حالتی اشاره دارد که در آن فضا کم است یا نامناسب است.