معنی فارسی cranches
B1به عمل شکستن یا خرد کردن چیزی در زمان حال اشاره دارد.
The act of breaking or crushing something.
- VERB
example
معنی(example):
او مغزها را قبل از اضافه کردن به سالاد میشکند.
مثال:
He cranches the nuts before adding them to the salad.
معنی(example):
دستگاه مواد را برای پردازش خرد میکند.
مثال:
The machine cranches the materials for processing.
معنی فارسی کلمه cranches
:
به عمل شکستن یا خرد کردن چیزی در زمان حال اشاره دارد.