معنی فارسی cranial index

B2

نسبتی که به تفاوت بین طول و عرض جمجمه اشاره دارد و برای بررسی اشکال مختلف جمجمه استفاده می‌شود.

A ratio that refers to the difference between the length and width of the skull, used to study different skull shapes.

example
معنی(example):

شاخص جمجمه در تعیین اشکال جمجمه کمک می‌کند.

مثال:

The cranial index helps in determining skull shapes.

معنی(example):

مردم‌شناسان از شاخص جمجمه در مطالعات خود استفاده می‌کنند.

مثال:

Anthropologists use the cranial index for their studies.

معنی فارسی کلمه cranial index

: معنی cranial index به فارسی

نسبتی که به تفاوت بین طول و عرض جمجمه اشاره دارد و برای بررسی اشکال مختلف جمجمه استفاده می‌شود.