معنی فارسی crankles
B1چروکها یا فرورفتگیهای کوچک در یک سطح.
Small wrinkles or folds on a surface.
- NOUN
example
معنی(example):
چروکهای نقشه قدیمی باعث شد جزئیات آن به سختی دیده شود.
مثال:
The crankles on the old map made it hard to see the details.
معنی(example):
پارچه به دلیل نگهداری نادرست چروک شده بود.
مثال:
The fabric had crankles due to being stored improperly.
معنی فارسی کلمه crankles
:
چروکها یا فرورفتگیهای کوچک در یک سطح.