معنی فارسی crannia

B1

منطقه‌ای که به خاطر زیبایی‌های طبیعی و ویژگی‌های خاص‌اش شناخته می‌شود.

An area recognized for its natural beauty and unique features.

example
معنی(example):

منطقه کرانیای معروف به زیبایی طبیعی آن است.

مثال:

The crannia region is known for its natural beauty.

معنی(example):

گردشگران برای مناظر خیره‌کننده‌اش به کرانیا سرازیر می‌شوند.

مثال:

Tourists flock to crannia for its breathtaking landscapes.

معنی فارسی کلمه crannia

: معنی crannia به فارسی

منطقه‌ای که به خاطر زیبایی‌های طبیعی و ویژگی‌های خاص‌اش شناخته می‌شود.