معنی فارسی crannied
B1شکافدار، دارای ترک و شکاف.
Having cracks or fissures; characterized by small openings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دیوار در بسیاری از جاها ترکخورده و شکافدار بود.
مثال:
The wall was crannied and cracked in many places.
معنی(example):
او سطح شکافدار سفالینه قدیمی را متوجه شد.
مثال:
She noticed the crannied surface of the old pottery.
معنی فارسی کلمه crannied
:
شکافدار، دارای ترک و شکاف.