معنی فارسی cratchens
B1خراشهایی به کوچک، معمولاً بر روی سطوح سخت.
Small superficial injuries or abrasions typically on hard surfaces.
- NOUN
example
معنی(example):
خراشها در انبار قدیمی پیدا شدند.
مثال:
The scratchens were found in the old warehouse.
معنی(example):
او متوجه چند خراش روی ماشین جدیدش شد.
مثال:
She noticed several scratchens on her new car.
معنی فارسی کلمه cratchens
:
خراشهایی به کوچک، معمولاً بر روی سطوح سخت.