معنی فارسی craterous
B2گودالدار، توصیفی برای سطحی که دارای گودالها و حفرههای برجسته باشد.
Characterized by craters or pits, often used to describe planetary surfaces.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح ماه دارای خاصیت گودالدار است و شامل بسیاری از گودالهای ضربهای میباشد.
مثال:
The surface of the moon is craterous with many impact craters.
معنی(example):
منطقه گودالدار به وسیله فعالیتهای آتشفشانی ایجاد شده بود.
مثال:
The craterous landscape was created by volcanic activity.
معنی فارسی کلمه craterous
:
گودالدار، توصیفی برای سطحی که دارای گودالها و حفرههای برجسته باشد.