معنی فارسی creeshed
B1عملی که در خلال فشار دادن یا تغییر شکل اشیاء باعث ایجاد صدای خاصی میشود.
Past tense of creesh, indicating a noise caused by pressure or movement.
- OTHER
example
معنی(example):
اسباببازی هنگامی که روی آن پا گذاشتم کرش کرد.
مثال:
The toy creeshed as I stepped on it.
معنی(example):
او در تلاش برای تعمیر آن، کاغذ را کرش کرد.
مثال:
He creeshed the paper while trying to fix it.
معنی فارسی کلمه creeshed
:
عملی که در خلال فشار دادن یا تغییر شکل اشیاء باعث ایجاد صدای خاصی میشود.