معنی فارسی cremone

B1

نوعی پنیر خامه‌ای با طعم غنی که در برخی غذاها استفاده می‌شود.

A type of creamy cheese known for its rich flavor.

example
معنی(example):

سرآشپز از پنیر کرمونه برای بهبود طعم غذا استفاده کرد.

مثال:

The chef used cremone cheese to enhance the flavor of the dish.

معنی(example):

کرمونه به خاطر بافت کرمی و طعم غنی‌اش شناخته شده است.

مثال:

Cremone is known for its creamy texture and rich taste.

معنی فارسی کلمه cremone

: معنی cremone به فارسی

نوعی پنیر خامه‌ای با طعم غنی که در برخی غذاها استفاده می‌شود.