معنی فارسی crevassed

B2

حالتی که در آن زمین یا یخ دارای شکاف‌های عمیق و باریک باشد.

Having deep cracks or fissures, particularly in ice or rocky terrain.

example
معنی(example):

چشم‌انداز پس از عقب‌نشینی یخچال، شکاف شکاف شده بود.

مثال:

The landscape was crevassed after the glacier receded.

معنی(example):

بسیاری از نواحی زمین شکاف شکاف است و سفر را دشوار می‌کند.

مثال:

Many areas of the terrain are crevassed, making travel difficult.

معنی فارسی کلمه crevassed

: معنی crevassed به فارسی

حالتی که در آن زمین یا یخ دارای شکاف‌های عمیق و باریک باشد.