معنی فارسی cribbings

B1

نقوش یا حکاکی‌هایی که بر روی سطوح مختلف ایجاد می‌شود.

Decorative carvings or designs, often found on walls or surfaces.

example
معنی(example):

نقوش ریتمیک بر روی دیوار به زیبایی حکاکی شده بودند.

مثال:

The cribbings on the wall were beautifully carved.

معنی(example):

این نقوش ریتمیک از اهمیت تاریخی برخوردارند.

مثال:

These cribbings have historical significance.

معنی فارسی کلمه cribbings

: معنی cribbings به فارسی

نقوش یا حکاکی‌هایی که بر روی سطوح مختلف ایجاد می‌شود.