معنی فارسی crible
B2الک، ابزاری است برای جداسازی و غربال کردن مواد مختلف بر اساس اندازه آنها.
A sieve or device for separating materials based on size.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها از یک الک برای جدا کردن دانههای ریز از دانههای درشت استفاده کردند.
مثال:
They used a crible to separate the fine grains from the coarse ones.
معنی(example):
الک برای فرآیند جداسازی ضروری بود.
مثال:
The crible was essential for the sorting process.
معنی فارسی کلمه crible
:
الک، ابزاری است برای جداسازی و غربال کردن مواد مختلف بر اساس اندازه آنها.