معنی فارسی crimmer

B1

فردی که آثار هنری یا طراحی‌هایی بر روی مواد مختلف ایجاد می‌کند.

An artist or craftsman who carves or shapes materials.

example
معنی(example):

نقاش چوبی اشکال پیچیده‌ای را درون چوب تراشید.

مثال:

The crimmer carved intricate designs into the wood.

معنی(example):

او به عنوان یک نقاش ماهر در روستای خود شناخته می‌شد.

مثال:

He was known as a skilled crimmer in his village.

معنی فارسی کلمه crimmer

: معنی crimmer به فارسی

فردی که آثار هنری یا طراحی‌هایی بر روی مواد مختلف ایجاد می‌کند.