معنی فارسی crispness

B1

تردی، حالتی که به وضوح و تازه بودن اشاره دارد، مانند هوا یا بافت مواد.

The quality of being crisp; freshness and clarity.

example
معنی(example):

تردی هوای زمستانی دلپذیر بود.

مثال:

The crispness of the winter air was refreshing.

معنی(example):

او به تردی جزئیات نقاشی تحسین کرد.

مثال:

She admired the crispness in the details of the painting.

معنی فارسی کلمه crispness

: معنی crispness به فارسی

تردی، حالتی که به وضوح و تازه بودن اشاره دارد، مانند هوا یا بافت مواد.