معنی فارسی croakiest
B1صفتی که به وضوح صداهای خرخرکننده و زشت اشاره دارد، به ویژه در مورد صداها یا آوازها.
The adjective used to describe something that has a hoarse or rough sound, particularly when referring to voices.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(of a sound) Like that of a frog.
مثال:
a croaky voice
example
معنی(example):
زبان خرخرکنندهترین در گروه متعلق به تام بود.
مثال:
The croakiest voice in the group belonged to Tom.
معنی(example):
او به وزغ خرخرکنندهترین که تا به حال دیده بود، خندید.
مثال:
She laughed at the croakiest frog she had ever seen.
معنی فارسی کلمه croakiest
:
صفتی که به وضوح صداهای خرخرکننده و زشت اشاره دارد، به ویژه در مورد صداها یا آوازها.