معنی فارسی crocheted
B1عمل بافتن با استفاده از قلاب و نخ برای ایجاد اشیاء مختلف مانند پتو و لباس.
A technique of creating fabric from yarn using a hooked needle known as a crochet hook.
- verb
verb
معنی(verb):
To make (a piece of) needlework using a hooked needle; to make interlocking loops of thread.
example
معنی(example):
او یک پتو زیبا برای نوزاد قلاببافی کرد.
مثال:
She crocheted a beautiful blanket for the baby.
معنی(example):
من یاد گرفتم که چگونه گلهایی که با قلاب بافی درست میشوند را در کلاس صنایع دستی خود بسازم.
مثال:
I learned how to create flowers that are crocheted in my crafting class.
معنی فارسی کلمه crocheted
:
عمل بافتن با استفاده از قلاب و نخ برای ایجاد اشیاء مختلف مانند پتو و لباس.