معنی فارسی crocheting
B1فرآیند بافتن با قلاب با استفاده از نخ، که میتواند برای ایجاد اشیاء مختلف مانند لباس یا دکوریات به کار رود.
The craft of creating fabric by interlocking loops of yarn using a hooked needle.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To make (a piece of) needlework using a hooked needle; to make interlocking loops of thread.
noun
معنی(noun):
Needlework made using a crochet
example
معنی(example):
قلاب بافی یک سرگرمی آرامشبخش برای بسیاری از افراد است.
مثال:
Crocheting is a relaxing hobby for many people.
معنی(example):
او از قلاب بافی در طول شب لذت میبرد در حالی که تلویزیون تماشا میکند.
مثال:
She enjoys crocheting during the evening while watching television.
معنی فارسی کلمه crocheting
:
فرآیند بافتن با قلاب با استفاده از نخ، که میتواند برای ایجاد اشیاء مختلف مانند لباس یا دکوریات به کار رود.