معنی فارسی cronian
B2کرونی، صفتی برای توصیف مرتبط با سیاره زحل و ویژگیهای آن.
Adjective pertaining to or characteristic of Saturn.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منظره کرونی شامل ویژگیهای زمینشناسی منحصر به فردی است.
مثال:
The Cronian landscape is filled with unique geological features.
معنی(example):
دانشمندان جو کرونی را برای یافتن سرنخهایی درباره ترکیب آن بررسی میکنند.
مثال:
Scientists study the Cronian atmosphere for clues about its composition.
معنی فارسی کلمه cronian
:
کرونی، صفتی برای توصیف مرتبط با سیاره زحل و ویژگیهای آن.