معنی فارسی cronkness

B1

ویژگی یا حالت فامیلی، به ویژه در زمینه‌هایی که قرار است شایستگی‌ها و توانمندی‌ها از ابتدا مشخص شوند.

The quality of being crony or exhibiting behavior associated with cronyism.

example
معنی(example):

نوع فامیلی او در هر معامله‌ای که انجام داد مشهود بود.

مثال:

His cronkness was evident in every deal he made.

معنی(example):

نوع فامیلی حکومت‌داری باعث نارضایتی گسترده شد.

مثال:

The cronkness of the governance led to widespread dissatisfaction.

معنی فارسی کلمه cronkness

: معنی cronkness به فارسی

ویژگی یا حالت فامیلی، به ویژه در زمینه‌هایی که قرار است شایستگی‌ها و توانمندی‌ها از ابتدا مشخص شوند.