معنی فارسی croppie
B1محصول تازهای که میتواند برای پخت و پز یا فروش استفاده شود.
A term used to describe fresh produce suitable for consumption.
- NOUN
example
معنی(example):
محصول کشاورز به سرعت در بازار فروخته شد.
مثال:
The farmer's croppie was sold quickly at the market.
معنی(example):
او یک غذای خوشمزه با استفاده از محصول تازه تهیه کرد.
مثال:
She prepared a delicious dish using the fresh croppie.
معنی فارسی کلمه croppie
:
محصول تازهای که میتواند برای پخت و پز یا فروش استفاده شود.