معنی فارسی croppy

B1

محصولی که رشد خوب و مناسب داشته باشد و قابل برداشت باشد.

Referring to a crop that is ready for harvesting.

example
معنی(example):

محصول برای برداشت به بازار آماده بود.

مثال:

The croppy was ready to be cut for the market.

معنی(example):

او محصولی یافت که در این فصل عملکرد خوبی داشت.

مثال:

She found a croppy that produced a good yield this season.

معنی فارسی کلمه croppy

: معنی croppy به فارسی

محصولی که رشد خوب و مناسب داشته باشد و قابل برداشت باشد.