معنی فارسی cross-correlated

B2

فرآیند همبستگی متقابل که در آن داده‌ها یا نتایج با یکدیگر مقایسه می‌شوند.

Past tense referring to having established relationships between data sets.

example
معنی(example):

نتایج همبستگی متقابل انجام شد تا دقت تضمین شود.

مثال:

The results were cross-correlated to ensure accuracy.

معنی(example):

این یافته‌ها با تحقیقات قبلی همبستگی متقابل داشتند.

مثال:

These findings were cross-correlated with previous research.

معنی فارسی کلمه cross-correlated

: معنی cross-correlated به فارسی

فرآیند همبستگی متقابل که در آن داده‌ها یا نتایج با یکدیگر مقایسه می‌شوند.