معنی فارسی crotched

B1

به حالتی اشاره دارد که در آن شاخه‌ها یا قسمت‌هایی از چیزها به صورت زاویه‌دار و شکسته رشد می‌کنند.

Refers to a state where branches or parts of things grow at an angle or are broken.

example
معنی(example):

شاخه‌های کروچیده‌ی درخت یک پناهگاه طبیعی تشکیل دادند.

مثال:

The crotched branches of the tree formed a natural shelter.

معنی(example):

نجاران از چوب‌های کروچیده برای ساخت مبلمان هنری استفاده کردند.

مثال:

The carpenters used crotched wood to create artistic furniture.

معنی فارسی کلمه crotched

: معنی crotched به فارسی

به حالتی اشاره دارد که در آن شاخه‌ها یا قسمت‌هایی از چیزها به صورت زاویه‌دار و شکسته رشد می‌کنند.