معنی فارسی crowl
B1به معنای خزیدن یا حرکت کردن به آرامی.
To move slowly on the ground, often on hands and knees.
- VERB
example
معنی(example):
او سعی کرد به آرامی از اتاق خزیدن کند.
مثال:
He tried to crowl out of the room quietly.
معنی(example):
کودک قبل از یادگیری راه رفتن شروع به خزیدن کرد.
مثال:
The child began to crowl before learning to walk.
معنی فارسی کلمه crowl
:
به معنای خزیدن یا حرکت کردن به آرامی.