معنی فارسی crownless

B1

بی‌تاج به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن فرد یا موجودی تاجی ندارد.

Without a crown; lacking the insignia of royal authority.

example
معنی(example):

پادشاه بدون تاج با حکمت و مهربانی حکومت کرد.

مثال:

The crownless king ruled with wisdom and compassion.

معنی(example):

او بدون به رسمیت شناختن دستاوردهایش، احساس بی‌تاجی می‌کرد.

مثال:

She felt crownless without her achievements recognized.

معنی فارسی کلمه crownless

: معنی crownless به فارسی

بی‌تاج به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن فرد یا موجودی تاجی ندارد.