معنی فارسی cruciating
C1غیرقابل تحمل یا شدید، بهویژه در مورد درد یا رنج.
Causing intense pain; agonizing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از عمل جراحی از درد شدید رنج میبرد.
مثال:
He suffered from cruciating pain after surgery.
معنی(example):
انتظار شدید برای نتایج امتحان غیرقابل تحمل بود.
مثال:
The cruciating wait for the exam results was unbearable.
معنی فارسی کلمه cruciating
:
غیرقابل تحمل یا شدید، بهویژه در مورد درد یا رنج.