معنی فارسی cruciformity
B2شکل صلیب، معمارانی در طراحی و ساختارهایی که به این شکل ارجاع دارند، دیدگاه خاصی به موضوعات مذهبی و معنوی میافزاید.
The quality or condition of being cross-shaped, often used in the context of architecture or design.
- NOUN
example
معنی(example):
معماری کلیسا در طراحی خود نمایانگر شکل صلیب است.
مثال:
The church's architecture displayed cruciformity in its design.
معنی(example):
شکل صلیب در بسیاری از ساختارهای مذهبی اهمیت دارد.
مثال:
Cruciformity is significant in many religious structures.
معنی فارسی کلمه cruciformity
:
شکل صلیب، معمارانی در طراحی و ساختارهایی که به این شکل ارجاع دارند، دیدگاه خاصی به موضوعات مذهبی و معنوی میافزاید.