معنی فارسی cruciformly

B1

به صورت صلیب، در زمینه ترتیب یا چیدمان اشیاء به شکلی که شبیه به شکل صلیب باشد به کار می‌رود.

In a manner that resembles or relates to a cross shape.

example
معنی(example):

هنرمند قطعات را به صورت صلیب بر روی بوم قرار داد.

مثال:

The artist arranged the pieces cruciformly on the canvas.

معنی(example):

مجسمه به صورت صلیب قرار داده شد تا نمادی از قربانی باشد.

مثال:

The statue was positioned cruciformly to symbolize sacrifice.

معنی فارسی کلمه cruciformly

: معنی cruciformly به فارسی

به صورت صلیب، در زمینه ترتیب یا چیدمان اشیاء به شکلی که شبیه به شکل صلیب باشد به کار می‌رود.