معنی فارسی cruentate

B1

خونی کردن، به معنای تبدیل چیزی به حالت خونی و تنش زا.

To make something bloody or to render it related to blood.

example
معنی(example):

این اثر هنری با رنگ‌های قرمز زنده‌اش به نظر خونی می‌رسید.

مثال:

The artwork seemed cruentate with its vibrant red hues.

معنی(example):

او صحنه را به عنوان خونی توصیف کرد که خشونت و آشوب را به تصویر می‌کشید.

مثال:

He described the scene as cruentate, depicting violence and chaos.

معنی فارسی کلمه cruentate

: معنی cruentate به فارسی

خونی کردن، به معنای تبدیل چیزی به حالت خونی و تنش زا.