معنی فارسی cruisken
B1محل یا وسیلهای که برای تماشا و لذت بردن از منظرهها در حال حرکت یا کروز ساخته شده است.
A place or structure designed for sightseeing during cruising.
- NOUN
example
معنی(example):
کروزکن منظرهای پانوراما از خط ساحلی ارائه میداد.
مثال:
The cruisken offered a panoramic view of the coastline.
معنی(example):
بسیاری از مردم برای تماشای غروب در کروزکن جمع میشوند.
مثال:
Many people gather at the cruisken for sunset watching.
معنی فارسی کلمه cruisken
:
محل یا وسیلهای که برای تماشا و لذت بردن از منظرهها در حال حرکت یا کروز ساخته شده است.