معنی فارسی crumblier

B1

نرمترو شکننده‌تر؛ اشاره به چیزی که به آسانی به تکه‌های کوچک تقسیم می‌شود.

More prone to crumble; easily broken into small pieces.

adjective
معنی(adjective):

Easy to break into small fragments; brittle or friable.

example
معنی(example):

این کیک نرم‌تر از کیکی است که دیروز درست کردم.

مثال:

This cake is crumblier than the one I made yesterday.

معنی(example):

دستور پخت جدید باعث ایجاد بیسکویتی نرم‌تر شد.

مثال:

The new recipe yielded a crumblier biscuit.

معنی فارسی کلمه crumblier

: معنی crumblier به فارسی

نرمترو شکننده‌تر؛ اشاره به چیزی که به آسانی به تکه‌های کوچک تقسیم می‌شود.