معنی فارسی crustaceous

B1 /kɹʌsˈteɪʃəs/

کروستاسه: به گیاهان یا اشیایی اطلاق می‌شود که پوشش یا ساختار سخت و سفت دارند.

Having a hard, thick outer covering, often resembling a crust.

adjective
معنی(adjective):

Resembling a crustacean.

معنی(adjective):

Hard, thin and brittle.

example
معنی(example):

گیاهان کروستاسه لایه خارجی ضخیم و سختی دارند.

مثال:

Crustaceous plants have a thick, hard outer layer.

معنی(example):

سطح کروستاسه سنگ با خزه پوشیده شده بود.

مثال:

The crustaceous surface of the rock was covered in moss.

معنی فارسی کلمه crustaceous

: معنی crustaceous به فارسی

کروستاسه: به گیاهان یا اشیایی اطلاق می‌شود که پوشش یا ساختار سخت و سفت دارند.