معنی فارسی crustate
B1کراستاته، به صورت یا شکل لایهای یا قشری اشاره دارد.
Having a crust-like structure or form.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شکل کراستاتهٔ صدف در میان بسیاری از حیوانات دریایی رایج است.
مثال:
The crustate form of the shell is common among many marine animals.
معنی(example):
گیاهان کراستاته معمولاً در محیطهای سنگی به خوبی رشد میکنند.
مثال:
Crustate plants often thrive in rocky environments.
معنی فارسی کلمه crustate
:
کراستاته، به صورت یا شکل لایهای یا قشری اشاره دارد.