معنی فارسی cucullus

B1

کاکتوس، بخشی از بدن حشرات یا دیگر موجودات که بر ویژگی‌های ظاهری آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

A protective covering or structure in certain organisms.

example
معنی(example):

کاکتوس برای این گونه ضروری است.

مثال:

The cucullus is essential for this species.

معنی(example):

در برخی از حشرات، کاکتوس به استتار کمک می‌کند.

مثال:

In some insects, the cucullus aids in camouflage.

معنی فارسی کلمه cucullus

: معنی cucullus به فارسی

کاکتوس، بخشی از بدن حشرات یا دیگر موجودات که بر ویژگی‌های ظاهری آن‌ها تأثیر می‌گذارد.